از سری یادداشت های یک نت ورک کار | |||
« فکر میکنم که نخست باید انسان باشیم و بعد تابع » هنری دیوید تورو
Henry David Thoreau
د.د.حسابدار
04/09/84
« فکر میکنم که نخست باید انسان باشیم و بعد تابع » هنری دیوید تورو
Henry David Thoreau
یک باردیگراندر حکایت قانون ، مصوبه مجلس ، شورای نگهبان و تجارت الکترونیک
آن یکی درخانهای درمیگریخت - زرد رو و لـــب کــــــبود و رنگ ریخت
صاحب خانه بگفتش خیرهـسـت - که همی لــــــــرزد تو را چون پیر دست
واقعـــه چونست چون بگریختی - رنگ رخـــــــــساره چنیــن چون ریختی
گفت بهره سخره شاه حـــــرون - خر همیگــــــیرند امـــــــــروز از برون
گـــفت میگیرند کو خر جان عم - چون نهای خر رو تو را زین چیست غم
گفت بس جدَند و گرم اندر گرفت - گــــــــــــر خـــــرم گیرند هم نبود شگفت
بهر خــــر گیری برآوردند دست - جدَ جد تمییز هـــــــــم بــــــــــرخاستست
چونک بیتمییزیان مان سرورند - صاحب خـــــــر را به جای خــــــر برند
میدانید که در مثل جای مناقشه نیست ، حکایت هم که از دفتر پنجم مثنوی و از ابیات 2538 به بعد نقل شده است ،واقعن هر چه فکر میکنم که چه چیزی بنویسم گویاتر از این مثال ، نمی دانم .
مصوبه مجلس را که دیدیم ،بیانیهای را هم که شورای نگهبان قانون اساسی صادر کرد ، خواندیم . یک بخش را به صورت نمونه میآورم ، بله همان بخشی را که نوشته بود ممکن است مصوبه مجلس به قول خودشان مشاغل قانونی و شرعی را نیز به زیر سوال ببرد ، گیرم که کار در حوزه تجارت الکترونیک ، هم غیر شرعی باشد و هم غیر قانونی ، ولی پرسش از نمایندگان محترم مجلس همچنان به قوت خود باقی است.
آقایان و خانمهای محترم اینقدر عجله برای یک مصوبه تا حدی باشد که شما را وادار سازد تا بدون مطالعه و بدون در نظر گرفتن نتایج کار ، هرچه را که دیگران به شما دیکته میکنند به تصویب برساند و کار را تا انجا بکشانید که همکارانتان به این وضوح بی تمییزبودنتان را به رختان بکشند .
چیز دیگری نمیخواهم بگویم ، فقثط به مولانا باید گفت دست مریزاد ، پیش بینی اوضاع برای هشتصد سال بعد به این قوت ؟ واقعن که دست مریزاد دارد .
د.د.حسابدار
30/08/84
نافرمانی مدنی
نافرمانی مدنی یک راه توجیه شده برای تغییر قانون است.من فکر می کنم نافرمانی مدنی ، بیان ایده های افراد می باشد.مطابق واژه نامه وبستر ، نافرمانی مدنی عدم اطاعت از درخواستها یا فرامین دولتی یا اشغال قدرت بدون توسل به خشونت می باشد.گاهی این خودداری از اطاعت قانون ، حالت منفعلانه به خود می گیرد.هدف از این نوع مبارزه بدست آوردن امتیازات یا اشغال قدرت می باشد.نافرمانی مدنی اصلی ترین تاکتیک در جنبش های ملی گرایانه هندیان و آفریقائیان، جنبشهای حقوق مدنی سیاهپوستان آمریکا و جنبشهای کارگری و ضد جنگ در بسیاری از کشورها بوده است.مردمی که در برابر یک قانون اقدام به نافرمانی مدنی می کنند، علت این نافرمانی را ناعادلانه بودن آن قانون می دانند و تو
سط این نوع مبارزه سعی می کنند توجه عموم مردم را به این بی عدالتی جلب کنند و از این طریق موجبات تغییر در این قانون را فراهم کنند. پایه تفکر نافرمانی مدنی برای اولین بار توسط هنری دیوید ثورو، نویسنده آمریکائی ریخته شد.استقلال هندیان در سال 1930 تا حد بسیار زیادی در نتیجه نافرمانی مدنی هندیان به رهبری مهاتما گاندی بر علیه قانون های انگلیس استعمارگر بود.در ایالات متحده آمریکا کوششهای غیر نظامی مارتین لوتر کینگ موجب وضع قوانین حقوق مدنی شد.مثالهای زیادی در ارتباط با توجیه پذیری مبارزه بدور از خشونت وجود دارد.در سال 1955 ، روزا پارک، یکی از اعضای رهبری شاخه محلی مجمع پیشرفت سیاهپوستان، به دلیل اینکه حاضر نشده بود جای خود را با یک مسافر سفید پوست عوض کند؛به زندان افتاد.سیاه پوستان آمریکا برای بسیاری از موضوعات خود مجبور به مقاومت و ایستادگی شدند.لوترکینگ خیلی زود به عنوان رئیس سازمان پیشرفت مونتگمری ،انتخاب شد. این سازمان هدایت تحریم اتوبوسهای مونتگمری را به عهده داشت ، که زندانی شدن خانم پارک را هم به دنبال داشت.تحریم اتوبوسهای مونتگمری در حدود یک سال ادامه داشت.در اواخر سال 1956 مارتین لوترکینگ یک چهره شناخته شده ملی بود. در سال 1957 لوتر کینک رهبری کنفرانس مسیحیان جنوب، که یک سازمان سیاهپوستی بود و هدفش مبارزه با تبعیض نژادی بود به عهده گرفت.کینگ و رهبران دیگر ، برای مبارزه با تبعض نژادی ، مردم را تشویق می کردند که در بایکوتها و تحریمها و راهپیمائیها، شرکت کنند.آنها از این طریق می توانستند پیغام خود را در سرتاسر کشور به گوش همه برسانند.
معروف ترین کسی که مبارزه به روش نافرمانی مدنی را به دنیای مدرن معرفی کرد، مهاتما گاندی بود. او رهبر ملی هندیان بود وآزادی کشورش را با توسل به انقلابی بدور از خشونت ، تضمین کرد و آموزش های او الهامی برای اکثر جنبش های رهائی بخش دنیا شد.او در سال 1983 به عنوان مشاور حقوقی به آفریقای جنوبی رفت ، اما در آنجا از پایمال شدن حقوق سیاسی و آزادیهای مدنی مهاجران هندی بسیار آزرده خاطر شد.او برای دستیابی هندیان به حقوق های اولیه به مبارزه پرداخت و برای بیست سال در آفریقای جنوبی ماند.چندین بار به زندان افتاد. وی در سال 1986 بر علیه رژیم آفریقای جنوبی ، شروع به آموزش شیوه های مبارزه بدور از خشونت کرد.گاندی واژه مبارزه مسالمت آمیز را برای این نوع مبارزه واژه ای نادرست دانست و یک واژه جدید به نام ساتیاگرا ابداع کرد.در سال 1914 دولت آفریقای جنوبی امتیازاتی را که گاندی به دنبال آنها بود به هندیان اعطا کرد.کار او در آفریقای جنوبی دیگر به پایان رسیده بود، بنابراین او به وطن خویش برگشت.این فقط قسمتی از مبارزات او بود. شجاعت این مرد بسیار تحسین برانگیز است. زیرا تا رسیدن به آنچه مد نظر وی بود دست از مبارزه بر نمی داشت.او می تواند برای همه نسلها الگو باشد.هر کسی می تواند از موضع او در برابر خشونت درس بگیرد. یکی دیگر از کسانی که مبارزه بدور از خشونت را توجیه می کرد، هنری ثورو، نویسنده، فیلسوف و طبیعت شناس آمریکائی بود. او در سال 1846 با نافرمانی مدنی و عدم پرداخت مالیات برای حمایت از جنگ بر علیه مکزیکیها به زندان افتاد.ثورو در مقاله ای که در سال 1849 زیر فرنام "نافرمانی مدنی" نوشت جایگاه خود را به صورت شفاف اعلام کرد. وی حکومت ایالات متحده را فاقد صلاحیت اخلاقی می دانست، زیرا از برده داری چشم پوشی نمی کرد. هنری ثورو جنگ با مکزیکیها را کوششی برای گسترش بردگی در غرب آمریکا می دانست.این نویسنده بر این باور بود که نافرمانی مدنی به صورت عمومی در برابر یک حکومت بیدادگر، همه اقشار مردم را تشویق به اعتراض بر علیه بی عدالتیهای حاکمان می کند.دو رهبر بزرگ قرن بیستم یعنی مهاتما گاندی و مارتین لوتر کینگ از ثرو الهام گرفتند. این به این مفهوم است که ثرو نقش بسیار مهمی در جنبش های رهایی بخش داشته است.در همه این موارد رهبران بر این باور بودند که قانون های جاری ناعادلانه هستند و با نافرمانی مدنی سعی کردند آن قوانین را تغییر دهند.یکی از مثالهای بارز برای نافرمانی مدنی زمانی بود که کتابی ممنوع می شد.در آن زمان اعلام می کردند که شما باید صدایتان را برای آزادی رسانه ها و آزادی بیان، بلند کنید. از خواندن آن کتاب به صورت انفرادی خود داری کنید و یک روز به صورت گروهی جلوی ساختمانهای دولتی تحصن کنید و کتاب ممنوع شده را همه با هم بخوانید. در این جور شرایط نافرمانی مدنی توجیه پذیر است، زیرا هیچ کس حق ندارد یک قطعه ادبی را هر چند هم که غیر اخلاقی باشد، ممنوع کند.ثرو می گفت هیچ قانونی برتر و بالاتر از آنچه شما باور دارید یا وجدانتان به شما می گوید؛وجود ندارد. وظیفه اخلاقی ما حکم می کند که از وجدانمان اطات کنیم.
ترجمه: پارمیس
منبع: http://www.wowessays.com/dbase/ae2/meb170.shtm
« فکر میکنم که نخست باید انسان باشیم و بعد تابع » هنری دیوید تورو Henry David Thoreau
شیخ شهاب سهروردی ( 549-587 ق ) حکایت میکند : وقتی، هدهد درمیان بومان افتاد . برسبیل رهگذر ، به نشیمن ایشان نزول کرد . و هدهد به غایت حدت بصر مشهور است و بومان روزکور باشند ، چنان که قصهی ایشان نزدیک اهل عرب معروف است . آن شب هدهد در آشیان با ایشان بساخت و ایشان هرگونه احوال از وی استخبار میکردند .
بامداد ، هدهد رخت بربست و عزم رحیل کرد .
بومان گفتند : «ای مسکین ، این چه بدعت است که تو آوردهای ؟ به روز کسی حرکت کند ؟»
هدهد گفت : «این عجب قصه ای است ! همهی حرکات به روز واقع شود .»
بومان گفتند :«مگر دیوانهای ؟ در روز ظلمانی که آفتاب مظلم برآید ، کسی چیزی چون بیند ؟»
گفت «به عکس افتاده است شما را . همهی انوار این جهان طفیل نور آفتاب است و همهی روشنان اکتساب نور و اقتباس ضوء خود از او کردهاند و عین الشمس از آن گویند او را که ینبوع نور است .»
ایشان او را الزام کردند که « چرا به روز کسی هیچ نبیند ؟»
گفت «همه را در طریق قیاس به ذات خود الحاق مکنید – که همه کس به روز بیند. و اینک ، من میبینم ، در عالم شهودم ، درعیانم ، حجب مرتفع گشته است ، سطور شارق را بیاعتوار ریبی بر سبیل ادارک کشف می کنم .»
بومان چون این حدیث بشنیدند ، حالی فریادی برآوردند و حشری کردند و یکدیگر را گفتند « این مرغ مبتدع است : در روز که مظنهی عما است ، دم بینایی می زند !» حالی، به منقار و به مخلب دست به چشم هدهد فراداشتند و دشنام می دادند و می گفتند که «ای روز بین!» زیرا که روزکوری نزد ایشان هنر بود . و گفتند که « اگر بازنگردی ، بیم قتل است.»
هدهد اندیشه کرد که « اگر خود را کور نگردانم ، مرا هلاک کنند . زیرا که مرا بیشتر زخم بر چشم زنند و قتل و عما به یکبارگی واقع شود . الهام «کلموا الناس و علی قدر عقولهم » به او رسید . حالی ، چشم برهم نهاد و گفت « اینک من نیز به درجهی شما رسیدم و کور گشتم.»
چون حال به این نمط دیدند ، از ضرب و ایلام ممتنع گشتند .
هدهد بدانست که در میان بومان افشای سر ربوبیّت کفراست . تا وقت رحلت ، به هزار محنت کوری مزوّری می کرد .
هرچند بار که متن بالا را با وجود لغتهای سختش بخوانیم بازهم کم است . چرا که حکایتگر عجایب روزگارماست و میبینیم که برای برخی اشخاص « حکایت همچنان باقیاست » و هنوز ، از زمان «شیخ شهاب» ، آب از آب تکان نخورده است .
به راستی تا کی « گز نکرده بریدن ؟ » ، تا کی میخواهیم فقط و فقط از پشت عینک خود نظاره گر گردش ایام و چرخش روزگار باشیم . و براستی تاکی مردم بایستی هزینهی لوایح و طرحهای نسنجیدهی به قامت « قانون » درآمده و درنیامده را بپردازند .
آقا یا خانم نمایندهمجلس ! در هزاره سوم ، در عصر اطلاعات و انفجار انفورماتیک ، در دورهی ریزپردازندهها و شرکتهای چند ملیتی ، در هنگامه تشکیل نهاد و سازمانهای فرا مرزی و در عین حال ، در عصر « نت ورک » و «نت ورک مارکتینگ » ، واقعا که عجب حشری و مشورتی کردید ، و عجب قانونی به تصویب رساندید .
اما خدمت شما عرض کنم ، آنان که خوانندگان و میراث داران آثار گران سنگ شعر و ادب و فرهنگ این دیارِ کهن میباشند ، بر خلاف تصور شما ، پا پس نخواهد کشید و همگام با امواج پرخروش علم و اندیشهی جهانی و ضمن سهمخواهی از منابع ثروت و سرمایهی نوین ، نهتنها به کوری خود خواسته تن در نخواهند داد بلکه با توش و توانی دو چند سعی خود را برای دستیابی به گوشهی سوم از مثلث عدالت ، یعنی قدرت ، به کار بستهاند .
و با باز نگری در آموختههای پیشین ، در پاسخ به انشای «علم بهتر است یا ثروت؟ » ، مینویسند :
« علم + ثروت = قدرت »
د.د.حسابدار
03/08/84
ذکر هرگونه از مطالب نوشته شده بدون درج نام نویسنده و نام بلاگ پیگرد قانونی دارد
3207:کل بازدید |
|
3:بازدید امروز |
|
0:بازدید دیروز |
|
درباره خودم
| |
حضور و غیاب
| |
لوگوی خودم
| |
بایگانی | |
پاییز 1384 | |
اشتراک | |