سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از سری یادداشت های یک نت ورک کار
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
آن را که نزدیک واگذارد ، یارى دور را به دست آرد . [نهج البلاغه]
نویسنده : تاپ لیدر:: 84/8/7:: 1:0 عصر

« فکر می‌کنم که نخست باید انسان باشیم و بعد تابع »  هنری دیوید تورو   Henry David Thoreau

شیخ شهاب سهروردی ( 549-587 ق ) حکایت می‌کند : وقتی، هدهد درمیان بومان افتاد . برسبیل رهگذر ، به نشیمن ایشان نزول کرد . و هدهد به غایت حدت بصر مشهور است و بومان روزکور باشند ، چنان که قصه‌ی ایشان نزدیک اهل عرب معروف است . آن شب هدهد در آشیان با ایشان بساخت و ایشان هرگونه احوال از وی استخبار می‌کردند .
بامداد ، هدهد رخت بربست و عزم رحیل کرد .
بومان گفتند : «ای مسکین ، این چه بدعت است که تو آورده‌ای ؟ به روز کسی حرکت کند ؟»
هدهد گفت : «این عجب قصه ای است ! همه‌ی حرکات به روز واقع شود .»
بومان گفتند :«مگر دیوانه‌ای ؟ در روز ظلمانی که آفتاب مظلم برآید ، کسی چیزی چون بیند ؟»
گفت «به عکس افتاده است شما را . همه‌ی انوار این جهان طفیل نور آفتاب است و همه‌ی روشنان اکتساب نور و اقتباس ضوء خود از او کرده‌اند و عین الشمس از آن گویند او را که ینبوع نور است .»
ایشان او را الزام کردند که « چرا به روز کسی هیچ نبیند ؟»
گفت «همه را در طریق قیاس به ذات خود الحاق مکنید – که همه کس به روز بیند. و اینک ، من می‌بینم ، در عالم شهودم ، درعیانم ، حجب مرتفع گشته است ، سطور شارق را بی‌اعتوار ریبی بر سبیل ادارک کشف می کنم .»
بومان چون این حدیث بشنیدند ، حالی فریادی برآوردند و حشری کردند و یکدیگر را گفتند « این مرغ مبتدع است : در روز که مظنه‌ی عما است ، دم بینایی می زند !» حالی، به منقار و به مخلب دست به چشم هدهد فراداشتند و دشنام می دادند و می گفتند که «ای روز بین!» زیرا که روزکوری نزد ایشان هنر بود . و گفتند که « اگر بازنگردی ، بیم قتل است.»
هدهد اندیشه کرد که « اگر خود را کور نگردانم ، مرا هلاک کنند . زیرا که مرا بیشتر زخم بر چشم زنند و قتل و عما به یکبارگی واقع شود . الهام «کلموا الناس و علی قدر عقولهم » به او رسید . حالی ، چشم برهم نهاد و گفت « اینک من نیز به درجه‌ی شما رسیدم و کور گشتم.»
چون حال به این نمط دیدند ، از ضرب و ایلام ممتنع گشتند .
هدهد بدانست که در میان بومان افشای سر ربوبیّت کفراست  . تا وقت رحلت ، به هزار محنت کوری مزوّری می کرد .
هرچند بار که متن بالا را با وجود لغتهای سختش بخوانیم بازهم کم است . چرا که حکایتگر  عجایب روزگارماست و می‌بینیم که برای برخی اشخاص « حکایت همچنان باقی‌است » و هنوز ، از زمان «شیخ شهاب» ، آب از آب تکان نخورده است .
به راستی تا کی « گز نکرده بریدن ؟ » ، تا کی می‌خواهیم فقط و فقط از پشت عینک خود نظاره گر گردش ایام و چرخش روزگار باشیم . و براستی تاکی مردم بایستی هزینه‌ی لوایح و طرحهای نسنجیده‌ی به قامت « قانون » درآمده و درنیامده را بپردازند .
 آقا یا خانم نماینده‌مجلس ! در هزاره سوم ، در عصر اطلاعات و انفجار انفورماتیک ، در دوره‌ی ریزپردازنده‌ها و شرکت‌های چند ملیتی ، در هنگامه تشکیل نهاد‌ و سازمانهای فرا مرزی و در عین حال ، در عصر « نت ورک » و «نت ورک مارکتینگ »  ، واقعا که عجب حشری و مشورتی کردید ، و عجب قانونی به تصویب رساندید .
اما خدمت شما عرض کنم ، آنان که خوانندگان و میراث داران آثار گران سنگ شعر و ادب و فرهنگ این دیار‌ِ کهن می‌باشند ،  بر خلاف تصور شما ، پا پس نخواهد کشید و همگام با امواج پرخروش علم و اندیشه‌ی جهانی و ضمن  سهم‌خواهی از منابع ثروت و سرمایه‌ی نوین ، نه‌تنها به کوری خود خواسته تن در نخواهند داد بلکه با توش و توانی دو چند سعی خود را برای دستیابی به گوشه‌ی سوم از مثلث عدالت ، یعنی قدرت ، به کار بسته‌اند .
و با باز نگری در آموخته‌های پیشین ،‌ در پاسخ به انشای «علم بهتر است یا ثروت؟ » ، می‌نویسند :

                    « علم + ثروت = قدرت »               
          
د.د.حسابدار
03/08/84   

ذکر هرگونه از مطالب نوشته شده بدون درج نام نویسنده و نام بلاگ پیگرد قانونی دارد


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

3227:کل بازدید
7:بازدید امروز
8:بازدید دیروز
درباره خودم
از سری یادداشت های یک نت ورک کار
حضور و غیاب

یــــاهـو

لوگوی خودم
از سری یادداشت های یک نت ورک کار
بایگانی
پاییز 1384
اشتراک